مد نشانگر شرایط سیاسی اجتماعی است که در آن زندگی میکنیم و لباسی که میپوشیم نشانگر محیط ماست.
الکساندر مککویین
تمدنهای بشری و به دنبال آن جوامع، دستاوردهایی را به عنوان نشانه در اختیار آیندگان قرار دادهاند. بر اساس آنها میتوان نسبت به اندیشه، فرهنگ، زبان، سیاست و عملکردهای تمدنی داوری کم بیش دقیقی داشت. لباس نیز یکی از همین نشانههاست. لباس به عنوان دستاورد فرهنگی و اجتماعی در این میان نقش بسیار ویژه و با اهمیت بر عهده دارد. لباس نهتنها یک تنپوش بلکه همچون مجموعه اطلاعاتی است که بر مبنای آن میتوان وضیعت جامعه و حکومت را مطالعه کرد و نتایج واضحی در زمینه نهوهی ادارهی جامعه از سوی نهادهای قدرت، چگونگی تبادلات سیاسی و فرهنگی با سایر ملل، وضعیت اقتصادی آن تمدن و مردمانش بهدست آورد.
مد و لباس در تاریخ
در این میان هنرهای زیبا از جمله نقاشی و مجسمهسازی نیز به شکلی منطقی بازتاب دهندهی موقعیتهای مذکور هستند. هنرهای زیبا بهطور کلی از جامعه و عملکرد حکومتها تاثیر گرفته و میگیرند. به این معنا که جامعهای درگیر جنگهای طولانی یا برخوردهای متعصبانهی قومی و مذهبی تصویر خود را مستقیم یا غیر مستقیم در هنرهای زیبا منعکس میسازد. از همین روست که بهجز خواندن تاریخ و روایتهای درست و غلط تاریخی، میتوان از طریق هنر به عنوان دستاوردی فرهنگی به وضعیت اجتماعی، سیاسی و اقتصادی جوامع پیبرد. در اینجا با نوعی ترکیب و درهمتنیدگی دستاوردهای فرهنگی و هنری مواجه هستیم. بدین معنی که این ارتباط چند جانبه بین هنر و مد اندیشمندان، تاریخی طولانی دارد.
برای بررسی این ارتباط ابتدا به مفهوم مد خواهیم پرداخت. تعریف واژهی فشن یا همان مد امریست بس دشوار، چرا که این واژه در طول تاریخ معانی گوناگونی پیدا کرده. مد در قرن پانزدهم با مد در قرن نوزدهم و بیستم کاملا متفاوت است. مد ارزشهای مضاعفی به لباس میدهد و در واقع مد لباسی مرءی نیست، بلکه عنصری نامرءیست که در لباس وجود دارد.
معنا و مفهوم مد متناسب با عرف جامعه و عادتهای پوششی مردم جوامع مختلف تغییر میکند. با وجود اینکه بسیاری از کارشناسان، آغاز طراحی مد را قرن پانزدهم اعلام میکنن، پیشنهی آن به دوران قرون وسطی و حتی قبل از آن باز میگردد. اما میتوان اثبات کرد که در قرن پانزدهم طراحی لباس به طور رسمی وارد اجتماع و دربار شد. البته صرفا نشانهای برای به رخ کشیدن موقعیت، مقام، کلاس اجتماعی و درجه اشرافیت بود.در قرن هجدهم از میان فیلسوفان اروپایی، فیلسوف فرانسوی ژانژاک روسو به زیبایی طراحی لباس حمله و آن را از بین برنده اخلاق و عفت قلمداد کرد.
آغاز قلمرو مد و هنر
مد بازتابی از تمام جوانب زندگیست.
ویکتور و رلف
قرن نوزدهم آغاز دورهای جدید بود. در این دوره زندگی اجتماعی تغییرات شگرفی کرد. رشد جمعیت و پیشرفت تکنولوژی راه را برای گسترش مد در میان مردم هموارتر کرد. دیگر تنها اشراف نبودند که از مد پیروی میکردند. ضمنأ روشهای جدیدتری برای فروش اجناس به کار گرفته شد. در این دوره نویسندگان و اندیشمندان به طراحی لباس توجه بیشتری کردند. نیسن و بریدون درباره مطالعه طراحی لباس میگویند: «همانطور که پیشرفتهای نظری به هم پیوستگی بین فرهنگ مادی و اشکال اجتماعی را آشکار ساخت،نوشتههای اولیه در سنت پوزیتویست روانشناسان اجتماعی، مورخان هنر و لباس، عوامشناسان و جتمعهشناسان گسترش یافت.»
بیشک مد به تمام پدیدههای نوخواهی افراطی تعلق دارد که احتمالا در تمدن ما با تولد کپیتالیسم ظهور کرد. در روشی کاملا نهادی، فرآوردهی جدید ارزشی خریداری شده است. ولی در جامعه ما، چیزی که در مد جدید است بهنظر میرسد کاربرد مردم شناسانه واضحی دارد، چیزی که ناشی از ابهام آن است: همزمان غیر قابل پیشبینی و سازمان یافته، منظم و ناشناخته.
برگرفته از کتاب مد و لباس در قلمرو هنر مفهومی نوشته: شیرین عابدینی راد